2777
2789

ما با خانواده پدریم دوره گذاشتیم هرهفته میریم خونه یکی به ترتیب برا شام که صله رحم باشه‌

بعد این پسر عموم از بچگی علاقه خاصی به من داشت۷ سال ازم بزرگتره عکس و فیلمای قدیم رو نگاه کنیم تو آلبوما مثلا من ۲_۳ سال داشتم همیشه تو بغل همینجور هرچی بزرگتر شدم،

 اینم بعد دیگه اومدن خاستگاری منم گفتم نه تموم شد رفت.

هستین بقیشم بگم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


2805

بعد مامانش که گفته بود حالا که گفتن نه باید با دختربرادرم ازدواج کنی اوایل خیلی جر و بحث داشتن چون میگفت نه تا دیگه راضی شد رفتن خاستگاریش با دخترداییش نامزد شدن 

ولی خیلی سرد بودن یعنی دخترداییش خیلییی دوستش داره خیلیم دختر خوبیه باهاش رابطم خوبه ولی این پسرعموی من دلش گیر نیست انگار، بعدش هم یک سال بعد نامزدی پسرعموم میخاست نامزدی رو بهم بزنه چون به داییش گفته من دلم دست خودم نیست علاقه ندارم اینجوری زندگی هردوتامون خراب میشه و این حرفا ولی عموم گفته بود نه دل دختره رو میشکنی و این حرفا خلاصه همینجور نامزد موندن 

چه قانون مسخره ایهر هفته شام تو این گرونیا آدما رو میدارید تو معذ‌وریت

😐😐لابد پول شام رو داریم که دوره میریم بعدم کی گفته قانون هست؟ همه دوست دارن و استقبال میکنن عجباااا برا خودتون میبرید و میدوزین جالبه

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792