بابام ی مردنیه کاش بمیره راحت شم

بابای من وقتی نامزد بودم یه بار سر افطاری ازش زولبیا خواستیم دعوا راه انداخت و هممونو زد بعدش افتاد به جون من یعنی بد مدل میزدا بعد که همسایه ها اومدن لباسشو از تنش دراورد رفت بیرون از اتاقم به همسایه ها گفت ببینید دختر داره منو میزنه ابرو ریزی شد بیا و ببین یا مثلا دندونم خراب بود نمیبرد درست کنه یواشکی میرفت برا خودشو درست میکرد به من میگفت پول ندارم برو شوهر پیدا کن اون ببرتت خلاصه خیلی اذیت کرد میرفت توی ظرفا جورابای عرقیشو میشست یا وسط غذا میرفت اخ تف میکرد تو سینک خلاصه خیلی اذیت کرد 

اما الان خیلی اوضاعش خرابه فکر کن هر روز باید منتظر مردن باشه یعنی بدترین عذاب دنیا رو داره میکشه و منم واقعا دارم باهاش عذاب میکشم خیلی پشیمونم ارزوی مرگشو میکردم خیلی 

باشه فهمیدیم شوهر تو خوبه🤣😂اقا اصن شوهر تو شاه ما فهمیدیم... حالا ببند...انقد چیپ و داغونی که اینجوری میای قضاوت میکنی تا شوهر عنتو بکنی تو چش ما😂خب ب عنم 

درسته عزیزم🥹امیدوارم مرد خوب بیاد تو زندگیت که همه چیز جبران بشه... اما بازم هیچکس جای هیچکس نیست که بدونه اون طرف چی میکشه

ازدواج کردم خواهری بچه هم دارم 

اما اینجا هم شانس باهام یار نبود   

چرا عزیزم

اوایل همه چی خوب بودا بعدش این مادرشوهرم و خواهر شوهرم با تلاشهای شبانه روزیشون جوری گند زدن به زندگیم که هیچ جوره درست بشو نیست الانم دارم دنبال کار میگردم اوضاع مالیم خوب بشه سریع طلاقمو میگیرم و میرم چون واقعا از دستشون دیگه نمیتونم ارامش داشته باشم 

اخی🥹🤧حتما واسه نجات از بابات ازدواج کردی

خوب کاری میکنی عزیزم سر کار برو ... بعدشم سریع جدا شو چنتا بچه داری

ایشالله ی تاپیک بزنی بگی خوشحالم 

درکت میکنم 

اوضاع شوهرم خوب بود هم دیگه رو هم واقعا دوست داشتیم مادرش به شوهرم گفت این خیلی ازت سرتره بذار من پدرشو دربیارم هوا برش نداره و شوهرمم بهش اجازه داد فکر کرد عین ادم باهام رفتار کنه من هوایی میشم 

دوتا بچه دارم حتی شده از اونا هم میگذرم اگر شرایط نگه داریشونو نداشته باشم چون جسمی که کلا نابود شدم اعصاب روانمم جوری داغون شده یواشکی قرص اعصاب میخورم بنظرم بچه هام به مادر مریض و روانی احتیاجی نداشته باشن