کاش منم پرنسس بابام بودم
کاش شماره بابام حداقل سیو داشتم
کاش وقتی جایی کارم لنگ میشد زنگ میزدم میگفتم باباا
کاش میدونستم روز پدر چندمه اصلا بابام متولد چه سالیه
کاش قهرمان اول زندگی منم بابام بود
بابا کاش ی مکالمه ده دقیقه ای تک این ۱۹ سال زندگیم داشتیم باهم
کاش ی بار سر سفره جمع میشدیم
بابا کاش هر وفت صدای در پارکینگ میومد تو دلم نمیگفتم باز این اومد اه
کاش مامانم دلسوزم بود
کاش وقتی میگفتم حالم بد مث ی حرف گذرا بهش نگاه نمیکرد حداقل ی بار تو طول روز میپرسید بهتری؟
کاش اگ گرسنه میخوابیدم مامانم جوش میزد
کاش میتونستم مث دوتا رفیق باهم ی ساعت حرف بزنیم
کاش داداشم ادم بود میتونستم بهش تکیه کنم
چقدر دلم تنگ شده واسه بچگی هاش
کاش داداشم سر عقل بیاد
کاش منم ی خانواده داشتم
کاش من اصلا دنیا نمی اومدم انقدر ازشون خشم دارم ک با فحاشی کردن بخشون یکم اروم میشمم
اقااا من اصلا انقدرام قوی نیستممم ب پیر ب پیغمبر من تحملش مدارمممم حس میکنم تو دنیا گم شدم