خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشدی از قصه خلقت
از اینجا از آنجا بودنت!
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر به تن داری
برای لقمهٔ نانی
غرورت را به زیر پای نامردان فرو ریزی
زمین و آسمان را کفر میگویی، نمیگویی؟
اگر با مردم آمیزی
شتابان در پی روزی
ز پیشانی عرق ریزی
شب آزرده و دل خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی، نمیگویی؟