قصد دارد با حرفهایش سوهان قلب بیمارم بشه یا خود نمک بپاشه روی زخم های قدیمی ام
هر چه ک باشد خوشا ب حالش ک به آرزویش رسیده چون دلم در گرد و غبار غم هایم نهادینه شده
منی ک به حرفای دلنشینت ،اغوش گرمت عادت کرده بودم حالا میخواهی شیرینی بودنت را با تلخی بیارایی که فاصله گرفتی
میدونی تلخی روزگارو کی چشیدم ؟
روزی ک چشمای من به جز تو کسیو نمی دید حالا باید همه رو ببینم إلا تو
من که در اقیانوس نگات ،صدات ،چشات غرق شده بودم حالا ک اقیانوس من ، کل زندگی من خشکیده ،
در این بیابان تک و تنها چه بر سر من خواهد آمد
ولی این حق من نبود..