ببینید مننمیگم نمیریم من وقتی ازدواج کردم خونه خواهر برادر مجرد داشتم و خوب پدرمادرمیهو تنها نشدن و الانم من اگه نرسم به اونا سر بزنم مثلا چند روز میدونم یکی دیگه در زنگ شون رو میزنه و بهشون سر میزنه
خدا رو شکرمامان بابای من جوون هستن خودشون کاراشون رو انجام میدن میرن میان ولی اگه ی کار هم داشته باشن یکی مون نره اون یکی میره
مامان من همیشه میگه ما اگه ناتوان شدیم برامون با پول خودمون پرستار بگیرین هیچوقت زندگی تونو برا ما به اذیت نندازین
منظور من سر زدن و صحبت کردن باهاشونه ی خرید رفتن باهاشونه منظورم نگهداری نیست