هنوز تازه شده دو ماه که عروسی کردیم و اومدیم خونه زندگی خودمون.دیروز ظهر زنگ زده به شوهرم که شب با شوهرم و بچه هام میایم خونت
چقد پررویی تو زن.صبر میکردی خودم دعوتت میکردم.خیلی رفت و آمد داریم با هم خیلی تو عقد منو دعوت کردی حالا یاد داداشت افتادی اوووف
به خودم هم زنگ نمیزنه زنگ میزنه شوهرم
بگو نیستیم
شب با همسرت برو گردش
رفت و آمدمون انقد کمه که تو سه سال عقد فقط یکبار منو دعوت کرد.حالا دو ماه بعد عروسی خودش خودشو دعوت کرده خونه ما
اون باید پاگشا کنه!!!!!!!!!!!!!
بعدم کلا تا یه مدت کسی خونه عروس داماد نمیره تا هم یکم عادت کنن هم دستشون راه بیفته هول نشن
موقع وصلت به سطح فرهنگ خانواده مقابل خیلی باید دقت کرد خصوصا جزییات
برات مهم نباشه از الان بخوای ذهنتو درگیر این چیزا کنی خیلی زود پیر میشی اونجا هم خونه داداششه شما هم همینجوری سرزده برید خونش اگه بدش بیاد خودش ارتباط رو کم میکنه اگه دیدی اونم به رفت و امد ادامه داد تو هم همونکارو بکن هر جی هم برات غذا اماده کرد تو هم همونو براش درست کن
کاملا مشخص ک داره حرص دادن رو شروع میکنه
تو هم بیا بهترین شام رو بپز و پذیرایی کدبانوییت رو ب رخ بکش ک اره مثلا اصلا برات مهم نیس ک خودش خودشو دعوت کرده و مثلا تو هم خوشحالی شاید خر شد
وارد این حرفا نشو که زندگیت تلخ میشه.مهمونه دیگه.قدمش سر چشم.شمام بعدا بی دعوت برین یه روز.فرهنگ مهمونی خانواده ها متفاوته
چقد بیشعورن بعضیا واقعا
دعوت نکرده کجا پامیشی میای
صلاح باشه حتما دعوتت میکنن
انقدم بدم میاد ازاینایی که درک نمیکنن شرایط ادمو
