من بلندپروازم اما همسرم به زندگی روتین کفایت کرده
روح من توی قفسه
من بیشتر از اینکه زن خانهدار و کدبانو باشم برای کار بیرون ساخته شدم اما شرایطم طوری هست که نمیتونم فعلا خانه دار نباشم
خداروشکر میکنم بچه های نازی دارم شوهرم هم میفهمه چقدر برای زندگی مایه گذاشتم
همسرم من رو شریک مالش نمیدونه مثل زن های قدیم روی من حساب میکنه من فقط شریک ج ن س ی و شریک کارهای روتین خونه و بچه داری هستم شاید برداشت من غلط باشه ولی تا الان کاری نکرده که من دلگرم زندگی بشم
آخر این زندگی برای من مبهمه
خانواده همسرم به زن اصلا اهمیتی نمیدن زن ارث نمی بره
ولی خیلی آتیش ها از گور همین زن ها بلند شده و دامن من رو هم سوزنده