خلاصه بخوام بگم ، از روز اول هیچ کاری برام نکرد و قصد عروسی و بقیه چیزا رو هم نداشت ینی میگفت حتی بدون آرایشگاه و آتلیه همینجوری برم خونم
انقد ک ما قبول نکردیم و مامانم و بابام باهاش صحبت کردن مجبور شد قبول کنه، البته بابای من خرج مهمون خودشو میده
.
اولش گفته بود من پول پیش خونه رو میدم ولی نداد ، بعد به مامان بابای من گفته بود بیاین به جای خرج عروسی پول بذاریم ماشین بخریم براشون ، مامان منم گفته بود ماشین و بعدا میتونن بخرن ، ولی عروسی یه باره منم نمیذارم دخترم آرزو به دل بمونه