باهم خوبیمااا اما ده ساله پیرم کرده همش فکر جدایی یه روز هست یه روز نیس اینزوزا جدیه میخواد جدا شیم بازممممممم یه روز فکرشه یه روز نیس الکی نمیددنم دلش حوری میخواد شاغل میخواد من خوشکلم اما حوری همه چی تموم نیستم ولی خوی جز خوشکلام شاغلم نیستم چون ده ساله من از جوجه گی نذاشته ...،ده ساله نداشته بچمون شه چون دودل بوده بمونیم نمونیم الانکه اومدیم خونه دیگه بعد ده سال نشستن خونه مادر شوهدم .. میحوایم جدا شیم البتع قبلشم حرفش بود
خوب صبری داری بخدا
بذار نبودتو حس کنه تا آدم شه
اخه شما تو زندگی من نیستین ببینید باهم خوبیم خوشیم وحشی بازی اخلایپق بد خیلی داره تحمل میکنم اما خوب با این فقط تو زجر عذابم شکنجه میشم که دلم به زندگیم گرم نیس ۶ ماه اومد دلم گرم شد باز ته دلم خالی کرد
واااااااااااااااااای
چرا فقط چرا این عوضی رو تحمل کردی تا الان؟
خودکرده را تدبیر نیست
ازدواج سنتی بود؟وقتی میدونستی اینجوریه چرا ازدواج کردی باهاش
محلش،نده شاید درست شد
عمرت به پای کسی که نمی خوادت حروم نکن
این آدم تکلیفش با خودش هم مشخص نیست
مهریتو بزار اجرا .تااخرش ازش بگیر بعد حداشو
چی بگم خواهر من جای تو نیستم
ولی انقدر غرور و عزت نفس دارم حاضر نیستم ثانیه ای با مردی که همش میگه جدا بشیم بمونم
آدم رفتنی دلیل رفتن رو پیدا میکنه آدم موندی بهانه موندن...
مگه خودش غِلمانه؟
اگر جای برای رفتن داری،جدا شو و بزار بره دنبال حوری
سلام عزیز دلمممممم چطوری قشنگ من حالت خوبه ؟
دلم خیلی برات تنگ شده بود
شما همونی نیستی ک خونه مادرشوهرت زندگی میکردین شوهرت میخاست خونه مجردی بگیره و جدا بشینو می‌گفت زن شاغل میخامو میخام جند سال مجرد باشمو اینا؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز