2777
2789
عنوان

با شوهرم خیلی عاشق مامانشه

408 بازدید | 22 پست

سلام شوهرم عاشق مامانشه به معنای واقعی کلمه نمیتونه ازش دور باشه اذیت میشه بهم میگه من هر روز باید مامانمو ببینم نبینم میمیرم تا یکم دور میشیم میریم مسافرت همش بهونه میگیره میگه برگردیم هر روز حرف میزنن 

حالا اگه دخالت نمیکردن مشکلی نداشتم ولی واسه رنگ مو، فرش ،خونه، دکوراسیون، غذا همه چی نظر میدن

شوهرم همش از غذای من ایراد میگیره و قریون صدقه غذاهای اون میره

و خداییش دروغ نمیگم همه عاشق دستپخت منن بارها شده میان خونمون و میگن بخاطر ماکارانیت یا چلو مرغت اومدیم که برامون درست کنی واقعا همه تعریف میکنن 

هنوزم ۲۰ سالمه ولی خیلی تمرین میکنم

جدا از این همش مشورت میکنه باهاشون برای ارایشگاه من لباس عروسیم اگه اونا بگن خوبه ثبول میکنه اگه نه نمیپذیره 

شوهرم میگه من هیچ پولی ندارم پول داروهامم نداد در حد صد تومن حتی😭 اونوقت دیروز برای خودش لباس خرید گفت مامانم بهم قرض داده واقعا دلم شکست من به داذو نباز داشتم پول کرایه ماشین نداشتم اونوقت اون اینطوری خیلی دلم شکست همیشه همینطوریه 

بنطرتون چیکار کنم😭😭😭 

خیلی پنهانکاری مالی میکنه 

تروخدا کمک کنید الان عقدیم ماه بعد عروسیمه

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



فقط اینو بگم بشدتتتتتت زندگیت اصاب و روانت در خطره بهتره قبل عروسی فکر اساسی بکنی

خودم تاوقتی مادرشوهرم مرد داستان داشتم ۵سااااال عذاب الهی رو تحمل کردم شوهرم بشدتتتت بچه ننه بود درحدی ک فوت کرد دوماه افسردگی گرفت سرکارنرفت زندگیم داشت ازهم میپاشید

فقط 6 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
امروز ۲شهریور۱۴۰۳ ساعت ۱۶و۳۰دقیقه اولین لگدزدنای نی نیمو فهمیدم الهی قربونش برم دخترنازم نفس مامان  خدایا مسافرکوچولوموسپردم بخودت بسلامت ب مابرسون  

منم مشکل توروداشتم اینقد شوهرسابقم مامانیشو دوس داشت اینقد بهش وابسته بود ک نگو 

برادرش از خودش بدتر بود سر میزاشت رو دست مامیش میخابید خداروشکر جداشدم راحت شدم 

البت مشکل اصلی جدایی من چیز دیگه ای بود اما خب این مشکل علت اون بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

صبح بخیر

silver232 | 2 ثانیه پیش

پول ندادن

vfjkno658kh | 53 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  4 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  6 ساعت پیش