بچها من اویل ازدواج خیلی خوب بودم خیلی اروم همه چی اوکی بود تا اینکه شوهرم یه سری رفتارارو از خودش نشون میداد مثلا هر شب با دوستاش قهوه خونه هرچی میگفتم نرو بازم میره
همیشه ب خونوادش پول میده به خواهراش ب مادرش
خواهر زادش و ..... هرچی میگم یکم مدیریت کن بازم میکنه
چه با دروغ ب من چه با پنهونی
هرچی خونوادش منو اذیت کردن
همیشه وایستاد کنار
هیچ دفاعی از من نکرد
حتی نشست با اونا پشت من حرف زد
هیچ وقت با من میاد خونه صحبت نمیکنع زیاد همیشه ما راجب پول صحبت داریم
اینا در صورتیه که من همیشه براش خوب بودم
میگم اره منم بلاخره ضعف های دارم
ولی ضعفام ازار دهنده نبود جوری نبود که روانشو بهم بریزه
خلاصه حالا الان ب جای رسیدیم که هر روز دعوا داریم
همیشه عصبانیم از بغلش ارامش نمیگیرم
وقتی راجب چیزی ابراز پشیمونی میکنه بوسم میکنه بغلم میکنه اروم نمیشم کم کم تو حالت عادی ام تو طول محبت های کلامیمم افتاده دیگه مثل قبل نمیتونم ابراز محبت کنم
خودم خسته شدم از عصبی بود از این حالتم
ولی واقعا نمیتونم تا شب
شب موقع خواب فقط میتونم انگار اون موقع بیشتر از همیشه دوسش دارم انگار تو طول روز ی ادم دیکع ام امیدوارم منظورمو متوجه شده باشید نمیدونم چیکار کنم نمیدونم چی درستت چی غلط