من سه خوابیدم پنجو نیم پاشدم بخاطر آبگیری شیش روزه اب نیومده
الانم مثل گداها نشستم پای پمپ
بعدش برم دکتر امپول بزنم
تا برسم خونه نه شده
بعد باید یه دوش بگیرم ناهار بخورم ساعت دوازده برم دکتر
نمیدونم کی نوبتم میشه احتمالا تا عصر
عصر بیام تازه شام درست کنم شوهرم هفت شام میخوره
اوفیییی بعدش میگیرم تختتتتت میخوابم