هردو ازدواج دوممون هست، الانم چند وقته عقدیم، من همون اول آشناییمون بهش گفتم که تو یه ساختمون مشترک نمیام اونم رفت یه خونه خرید، الان ولی حرفشو عوض کرده میگه حتی بمیری هم باید بریم خونه پدرشوهرم طبقه بالا زندگی کنیم، میگم خودمون خونه داریم هزار جور بهونه میاره، خونه پدرشوهرمم یه منطقه ی خیلی خیلی پایین شهره و از نظر بی فرهنگی تو کل شهرمون معروفه اون منطقه، الان من موندم که به چجوری به دوست و فامیل نگم که خونمون کجاست و بپیچونم که نیان خونمون، شوهرمم اصلاااا اهل منطق نیست و از اون افکار قدیمی و دهاتی طور داره، خودمو تو بد مخمصه ای انداختم
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
من یه خواستگار برام اومد میخواست طبقه بالای خونه مادرش بشینه. فوری ردش کردم.دور از جون مگه عقلم کمه خودمو بندازم تو دردسر
در خانواده های ایرانی حفظ ابرو همیشه مهم تر از سلامت روان بوده. در واقع ما برای برنده شدن در برابر مردم به خودمون میبازیم... و در نهایت میشیم یه تعداد روانی ابرومند