حالا من برعکس تو
با اینکه از دوران عقد خسته شده بودم و دوست داشتم زودتر عروسی برگزار شه
از خونه بابام که زدیم بیرون اینقدررر گریه کردم
بعد تازه رفتیم خونه خودم بقیه که همراهی کردن خواستن برن مامانم و خاله هام که میخواستن برن بازم اینقدرررر با خالم گریه کردممم که دیگه بقیه میومدن میگفتن بس کنید دیگه
یعنی الان که یادم میاد دلم میخواد کله خودمو بکنم آخه چقدر ضایع 😂🤣