خخخ
اول ازدواجمون شوهرم خونه رو کرده بود پاتوق دوستاش و پسرای فامیلش یه شب تو اتاق خواب بودم دستشوییم گرفت پاشدم دیدم ۱۵ تا پسر تو خونمون هستن کار هر شبش بود من هم با همون لباس خوابم رفتم بیرون کرک و پراشون ریخته بود اول همه هم شوهرم.اومد گفت چرا اینجوری اومدی ؟گفتم چکار کنم می شا....دم تو خودم.
از اون تاریخ به بعد دیگه شبها کسی رو نیاورد خونه😄😄