2777
2789

سلام برای خودم نیست قضیه اما جالبه و صد در صد حقیقته

۲۲ سالم بود که تو گرمای تابستون با یه کارت دعوت عروسی حسابی سر ذوق اومدیم

فامیلای دور پدرم بودند و خیلی نمیشناختمشون اما عروسیاشون زبانزد بود مردم اون شهر

عروسی های ما تعداد بالاست و مختلط و همه بشدت خوشتیپ با لباس محلی

مام حسابی تیپ زدیم و ارایشگاه رفتیم و تو همون عروسی من پیشنهاد دوستی یه 

( چون سایت پر تبلیغ دکتر شده تصمیم گرفتم پزشکای خوبی که میرم داخل امضام بگم : برای الژی و اسم دکتر سیما شکری بیمارستان پیامبر اکرم خوبه ، چشم پزشک : دکتر محسن رحمتی کامل )

لایک کن میخونم

اگه چیزی گفتیو جواب ندادم بفهم که رو مخمی حوصلتو ندارم😁 یه سوالی که عجیب ذهنمو درگیر کرده خب من چرا باید برای خواسته یکی دیگه صلوات بفرستم یا هر چیزی؟نذر کردید واسه خودتون بکنید نه واسه مردم که!!!! خیلی حس بدی میگیرم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پسر رو گرفتم

دختر خاله اش بهم گفت و منم ظاهرش رو پسندیدم و شغلش رو پرسیدم گفتن فیزیوتراپ هست

راستش خوشم اومد و دوران اشنایی ما ۳ ماه بود

( چون سایت پر تبلیغ دکتر شده تصمیم گرفتم پزشکای خوبی که میرم داخل امضام بگم : برای الژی و اسم دکتر سیما شکری بیمارستان پیامبر اکرم خوبه ، چشم پزشک : دکتر محسن رحمتی کامل )
2805

بعدش مراسم خواستگاری و ازدواج

همسر من تک وسر بود و ۳ تا خواهر داشت 

اینا بشدت دخترای ساده و مهربونی بودند

ظاهر متوسط داشتند ولی خیلی خوش باور

( چون سایت پر تبلیغ دکتر شده تصمیم گرفتم پزشکای خوبی که میرم داخل امضام بگم : برای الژی و اسم دکتر سیما شکری بیمارستان پیامبر اکرم خوبه ، چشم پزشک : دکتر محسن رحمتی کامل )
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سوال دارم

111nobody | 22 ثانیه پیش

هودی 288 دورس 248

haynaz | 33 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز