بعدش رفتم خونه پدرش همه اونجا جم بوده هرکدوم سهم خواستن اومده خونه مسخرشون می‌کنه
پدرم عدالتو رعایت نمیکنه
کاش ماهم انقدر صمیمی بودیم....پدرشوهرم تو ساختمونشون دوتا واحد خالی دارن دادن مستاجر اما به پسر نه
مادرشوهرم هم همه ی کاراش با نظافتچی و هيچ وقت درخواست کمک نمیکنه
اگر بتونه ماه بهماه یکبار دعوت کنه اگر نه که میره رو ۳_۴ماه
اصلا هم زیر بار منت عروس و پسر نمیرن به هیچ عنوان
اما ما در عوض دنبال این هستیم که کاری براشون انجام بدیم کمی نزدیکتر باشیم
اما انگار ن انگار
باش دعوا کردم گفتم وضعیت زندگیمونو نمی‌بینی توام یه تیکه میکنید میشه جاریاتو نمی‌بینی تو چرا نمیری گفتم تو پدرته نمیگی من چرا برم دعوامون شروع شد
حالم ازش بهم میخوره شوهرم
الان حسابش پره پدر همسرم
همه دورو برشن
وگرنه هر شب این موقع زنگ میزدن بره کاراشونو انجام بده
نه باور کن اصلا همچین آدمی نیستم اینا ده تا بچه هستن همیشه به همسر من زنگ میزنن منم هیچ شکایتی نمکنم منظورم اینه داداشش اگه حال پدرشون باشه نیستن اون موقع ولی بوی پول به دماغشون بخوره حاضر میشنه اما همسر من اون موقع ها حاضر وضعیت زندگیمونو جالب نیست تلاش نمیکنه ازش پول بگیره چطور اون موقع تو حق پسری رو به جا میاری ولی اونا خ.دشون وضعیت تورو نمی‌بینم یه کم کمکت کنن
کاش پدرشوهر من پولدار بود انقدر بیعار نبود که وقت و بی وقت از شوهر من پول بگیره.کاش مادرشوهرم انقدر پررو و وقیح نبود و دروغگو
وای نگارشت خیلی ضعیفه اصلا معلوم نیست چی می‌نویسی و کی به کیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز