از صبح ک شوهرم رفت سرکار ،کلا گیج و منگم دیشب خواب بچه دیدم اصلا دلم نمیخواست از خواب بیدار بشم ولی شدم😞
خونه ک همیشه تمیز و مرتب رفتم سراغ اتاق کار شوهرمو تمیزش کردم حسابی
از صبح تا الان فقط تو خونه دور زدم الکی راه رفتم
زنگ زدم به مامانم گفتم بیا پایین باهم یه چایی بخوریم
مامانم اومد همش از سیسمونی ک قرار برای نی نی بخر حرف زد و قربون صدقه نی نی نداشته من رفت
روبه خدا گفتم نه برای من بخاطر دل مامانم دلمو شاد کن بهم یه بچه بده
بمونه به یادگاری تا روزی که بیام بگم منم مادر شدم ❤️🌹