2777
2789
عنوان

بدتررررین سوتی ک دادم وای خدا

| مشاهده متن کامل بحث + 1087 بازدید | 66 پست

یه بار سر خاک یه خانمی خیرات آورده بود. دخترم برداشت گفت خدا شفاشون بده یعنی یه جوری جو ریخت بهم که همه با چشای پر اشک و قیافه غمزده از خنده ریسه رفتن.

و خدایی دارم که در این نزدیکی است.

تو خوبی باز من یه بار سوتی بدی دادم بجای تسلیت میگم گفتم تبریک میگم دوست داشتم زمین دهان باز میکرد می رفتم توش 🤪🤪 آنقدر غصه خوردم که نگو ولی بعد از یه هفته یادم رفت گفتم بی خیال عمدی نبوده که ...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


اگه بود بیخ تا بیخ سرمو میبرید چون مش یوسف هیزم هست

☹️☹️

فقط 22 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

هنوز یه مامان کوچولوی بی سواد 😭همسرم کارشناس رادیولوژی دعا کنید منم اتاق عمل قبول شم 😔💟 دلم نمیخواد بچم مامانش بی سواد باشه 😭 از زخم زبون و تیکه های بقیه که تو هیچی نیستی و با همسرم مقایسه میشم خستم 💔 کاش آدما مهربون بودن تو زندگی بقیه دخالت نمیکردن 💔 میشه دعا کنید به آرزوم برسم 🍀🌺 3 ماهه دیگه یه فسقلی به دنیا میاد 😍😍 خانوادمون 3 نفره میشه 😘دلم نمیخواد مامانش بی سواد باشه😍 مامان بابا عاشقشن 🌸💖 بابایی میمیره براش مامانی قربونش میره 😘 خدایا مراقب بچم و همسرم و خودم باش 🍀🌛 مراقب زندگیمون باش 🍂🧡 میرسم چند ماه دیگه به هدفم 💟🍁 🍀

مش یوسف:

این عروسِ بهم نظر داره

این منو میخواد 

خیلی خاطرمو میخواد

دردمو به جون میخره

خودش گفت🦦

 من ومهران عاشق نی نی م عاشق دوقلو بودنشون یدونه پسر یدونه دخترولی خدابهمون نمیده نمیدونم چرا بازم امید دارم که مامان میشم گاهیم نا امید🥺💔 دعام کنین که من و مهرانم  صاحب دوقلو شیم اونی که دلمون میخواد🙂❤    عمه و خاله شدم حالا وقتشه مامان بشم..پروفم آرزومه🥲                                     💚السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) 💚                  

بگو به امام رضا گفتما خاله جون.از شوهرت بد نشه🚶🚶🤦جمش کن دیگه یجوری

اسم کاربریم! من نمیدونستم نمیشه عوض کرد وختی نوشتم حالم اصلا خوب نبود . خلاصه شد دیگه .حالا ک شده و نمیشه تغیرش داد برای پدرمادرم فاتحه بخون خداخیرت بده💚

منم پشت تلفن گاهی هول میشم،یه بار آژانس گرفتم بعد گفت کجا تشریف میبرید یه لحظه سیم های مغزم قاطی کرد گفتم بگم قیطریه یا بگم اندرزگو؟گفتم میرم عنتریه😑😵‍💫😁

فقط 10 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
حسین جان،من شنیدم سرعشاق به زانوی شماست،واز آن روز سرم میل بریدن دارد ⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
اگه بود بیخ تا بیخ سرمو میبرید چون مش یوسف هیزم هست

😂🤣

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!

از اسم مش یوسف معلومه سن بالاس.. نترس نشنیده.. همینطوری فقط دعات کرده

ساکنان دریا پس از مدتی ب صدای دریا عادت میکنند.... وای ک چ سخت است قصه عادت!!!!☆ بدترین درد اینه ب چیزی ک قبلا شوقشو داشتی عادت کنی!!!!!!! ☆

ب من یکی بهو بگه درت ب جونم ذوق میکنم 😁

اقایون الان سرکارن وگرنه برای اینکه ذوق مرگت کنن بهت حسابی درخواست میدادن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 

دردت به جونم برا دست گرمی من بهت میگم ذوق کنی😍😍😍🤣

لایک نکنید😜متاهل❤❤❤❤
منم پشت تلفن گاهی هول میشم،یه بار آژانس گرفتم بعد گفت کجا تشریف میبرید یه لحظه سیم های مغزم قاطی کرد ...

🤣🤣🤣🤣🤣

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز