دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
یادمه یک مشتری اومد سرکارم یک اسم عجیب گفت میخاستم تو سیستم ثبت کنم ناچاری گفتم اسم دختر یا پسر بعد آقا رو به خانمش گفت بیا تحویل بگیر با این اسم گذاشتنت خخ
تصورم اینه دوستانی که گفتن زشته و مخالفت کردن و گفتن وای قراره تو مدرسه مسخرهش کنن اصلا توی محیط بچ ...
آها😐😂😂😂😂عریزم نسل ۶۰ نیسم ک خودم خبر دارم چ خبره تو مدارس چقد بچه ها مسخره میشن ل خاطر اسماشون...مادرم معلمه خواهرمم دانش اموزه بیشتر از این تو محیط بچه ها باشم؟؟
(((و من ایمان دارم اگر روزی مرا در قبری بخوابانند روح هزاران حیوان برای آرامشم دست به دامان خدا خواهند شد🕊🤍)))! میشه واسه برادر آسمونیم صلوات بفرستید🖤
آها😐😂😂😂😂عریزم نسل ۶۰ نیسم ک خودم خبر دارم چ خبره تو مدارس چقد بچه ها مسخره میشن ل خاطر اسماشون. ...
من نسل ۶۰ هستم
و منم از اسامی خبر دارم
الارز اصلا و ابدا مسخره نیست مگه اینکه محل زندگی شما هنوز کششاش رو نداشته باشه
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
یه دانش آموز داشتم اسمش آستاتیرا بود نفسم بند می اومد تا اسمشو صداکنم🥲
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...
منم همسرم گفت بلید اسم دخترمون رو بذاریم زینب منم چون میدونستم رو اسم مادر بزرگشه گفتم اگه قراره اسم انتخاب کنی خودتم برو بزا کوتاه اومد فعلا اسمشو خودم انتخاب کردم حالا اصلا باردار نیستما 😂 اماگفتم جنگ اول به از صلح آخر
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...