الاهیییی منم متنفرم از بابام حالم بهم میخوره ازش اگه دوست داری دردول کنی هم من درخاست بده منم دلم پره ازش
چقدر خدا دوستت داشته ولی از من متنفره عوضش دو تا اشغال حرومزاده سر راهم گذاشت یه پدر روانی و بی خاصیت و یه شوهر عوضی دست و پا جلفتی و بدر نخور از بس مامانمو اذیت کرد خدا تقاصشو از من گرفت اینو از ته قلبم حس می کنم و این انتخاب شوهر انتخاب خود حرومزاده اش بود وگرنه اینقدر تو این هفت سال اذیت و افسرده نمیشدم
الهی عزیز دلم تو که میدونی سگ اخلاقه دهن به دهنش نشو
فقط تنها توصیه ای که میتونم بهت بکنم اینه که سر جدت بخاطر اینکه از اون خونه فرار کنی سریع ازدواج نکن که از چاله میوفتی تو چاه
همین نی نی سایت پره از زنایی که بخاطر فرار از فضای سمی خونه ازدواج کردن و بدبخت تر شدن
فقط و فقط درس بخون دانشگاه شهر دیگه برو و خوابگاه بگیر و برو سر کار . چهار پنج سال سختی می‌کشی ولی کم کم میوفتی رو غلتک
افرین دقیقا همینه دوستام ی زندگی هایی دارن
ارامش کامل دارن اونوقت من!
من ی مدت طولانی روضه سکوت داشتم
بعد حدود یک سال دهن باز کردم
قبلا چکیده ایی از رفتارای خانوادمو میگفتم دوستام پراشون میریخت تف سر بالا میموند
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز