2777
2789
عنوان

😝 گاب و کتاب 😄

31 بازدید | 1 پست

گویند:

ابن ابی مرحوم مردی بود دیرسال و ناخوش احوال. چون رحلت خواست فرمودن و مال نهادن، وی را تشویشی حاصل شد از جهت فرزندگان.
پس بر تختگاه نشست و آنان را پیش خواند و آنان مهتر و کهتر در آستان نشستند و گوش باز کردند.
پس فرزند مهتر را گفت ای اکبری! گاب خواهی یا کتاب؟
گفت گاب خواهم.
پس گاب فرزند مهتر را داد.
آنگاه کهتر را گفت ای اصغری گاب خواهی یا کتاب؟
گفت گاب خواستمی که بزرگان گفتند عاقل در پی گاب است و غافل در پی کتاب. لکن اینک کتاب خواهم هم از آن رو که اکبری گاب را برده است و کتاب را نهاده.

گویند چون از سر جان برخاست اخوان هر یک به سویی شدند و میان گابی و کتابی مفارقت افتاد.
پس اصغری سر در کتاب نهاد و خواند آنچه خواند و اکبری آن گاب بپرورید و شیر بدوشید و نتایج حاصل کرد و گابان بسیار فراهم نمود چندان که فرسنگ در فرسنگ روی زمین را بگرفت و عدد آن پدید نبود و او را اکبر گابوی(Cowboy) نام نهادند از بسیاری گاب که داشت.لکن درس ناخوانده بود و فهم ناکرده چندان که حساب نمی‌توانست نگاه داشتن و کتابت کردن و نزدیک شد که حساب آن گابان از دست وی بیرون شود.
پس اصغری را گفت ای برادر! دریاب و دست گیر که حساب تو دانی و کتاب تو خوانی و بی‌ معاونت تو بر من خسران می‌رود و بی معاضدت تو مرا مال نقصان می‌رسد.
گویند برادر کهتر به سبب آن دانش‌ها که آموخته بود و علم‌ها که اندوخته، حسابداری نیکو می‌دانست از ساده و دوبل . پس نزد برادر به حسابداری ایستاد و ۳۰ سال در مزدوری اکبری بود و از فقر و فاقه نجات یافت به سبب آن گابان!

عامو یقنلی خمره باف ،کوچیکتونم   خواهران عزیز  لدفاً درخواست ندید اسکرین میگیرم میرفستم واسه خانم ناظم 5 شتکتونو پتک کنه  اومدم تا دورهم یه کم به ریش کائنات و حومه بخندیمخواهش خواهش سیاس ی ش نکنید تا بمونم براتون  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز