من اصلا اهل این چیزا نیستم بخدا قسم
بعد نمیدونم چمرگم شد یهو داشتم پوست شیر ابی گوش میدادم
برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید..
ک سره خستگی هاتو بروی سینه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره...
تنهایی شاید ی راهه راهیه تا بی نهایت قصه ی همیشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت
کسی باید باشه باید
کسی ک دستاش قفس نیست...
عا خلاصه همین...
روز چهارم پریودم بود ممکنه براین بوده باشه؟
ن ب بقیه ی روزا ک دنبال پولدار شدن و مهاجرت و تنهایی و کوفت و زهرمارم ن ب روزایی ک پریودم