2777
2789

منظورم کنترل خشم هس؟ 

اطرافیان چقدر درکتون کردن؟

خودتون چیکار کردین اوکی شدین؟

الان‌ ک خیلی وقت گذشته پشیمونین؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بللللللله 

خدا رو شکر از اون روزای شوم و سیاه گذشتم 

 اطرافیانم بدجوری فیلت ر شدن انگشت شمار برام موندن

یکی از مهمترین ویژگی های آدمای   (*  امن *) اینه که دیگران نسبت به کلام و عمل   او  ((* نگران * )) نیستند 

اره 

پارسال 

اولین کنکورم بود،واقعا فشار خییلی زیادیو تحمل میکردم،و متاسفانه هیچکس درک ک نمیکرد هیچ،بیشترم ادیت میکردن منو

و بدتر باعث شد کنکورم خراب بشه

ملیکا،با افتخار شیرازیم🤗

آره پسرم بیمارستان بستری بود و به معنیه واقعی کلمه دیوانه شده بودم.اطرافیان فقط سکوت میکردن و سعی میکردن ازم دور باشن به جز همسرم.راستش پشیمون نیستم چون اصلا ارادی نبود و به خودم حق میدم

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
نه والا پشیمون نیستم تحت شرایط سختی بودم و هستم الانماما درک نمیشه

متأسفانه هیچکی شرایط سخت رو نمیبینه

فقط خشم شمارو میبینن 

حتی دلیلشم نمی‌پرسن

شده روانپزشک بهت معرفی میکنن برای اینکه سر و بی حس شی ولی حاضر نیستن کمک کنن صورت مسئله یعنی مشکلاتی ک باعث وجود این حال شده حل شه

خیلی جاها مخصوصا وقتی همسرم کار نمیکرد و‌مجبور بودم چند ماه با خانوادش یجا زندگی کنم با ی بچه با یه خواهر شوهر سگ منت گذار و‌ی مادر که همش دنبال بهانه بود یکی حمالیشو‌ بکنه تا تکون میخورد میگفت قند تموم‌شد گوشت تموم شد برنج تموم شد کوفت زهر مار تمومپشد بارها نتونستم خودمو کنترل کنم. و‌رو‌بچم خالی کردم‌من اونارو‌نمیبخشم و بچمم منو 😭😭.


پشیمونم رو بچم و اعصاب خودم خالی  کردم ولی اگه دوباره بر گردم عقب با وجود اونا بازم نمیتونم کنترل کنم

خیلی جاها مخصوصا وقتی همسرم کار نمیکرد و‌مجبور بودم چند ماه با خانوادش یجا زندگی کنم با ی بچه با یه خواهر شوهر سگ منت گذار و‌ی مادر که همش دنبال بهانه بود یکی حمالیشو‌ بکنه تا تکون میخورد میگفت قند تموم‌شد گوشت تموم شد برنج تموم شد کوفت زهر مار تموم‌شد بارها نتونستم خودمو کنترل کنم. و‌رو‌بچم خالی کردم‌من اونارو‌نمیبخشم و بچمم منو 😭😭

مثالشو بزنم مثلا اینجا دیدی بعضی از کاربرا شما رو حتی نمیشناسن تند تند میان قضاوت میخوان رو اعصابت راه برن با حالت سرد رد شواز تاپیک  یعنی مهم نیست چی چرت میگی ارزشت همون قضاوتاته بزار پشت همون قضاوت مشهور شی با همون قضاوتات ..کنترل خشم یعنی اینکه بتونی تو هر زمان تو هر مکان تو هر شرایط بدی روحی بتونی کنترل کنی خشمتو مثل مثاله بالا رفتار کنی نخوای خودتو به هیچ کس ثابت کنی من اینم که هستم ..فقط بتون با خونسردی رفتار کنی ..با یک دو سه نفس عمیق کم کم به ناخود آگاهت یاد میدی تو بدترین برهه از زمان حال روحی میتونی خشمتو کنترل کنی

بله من تو نوجوانی خلقم به شدت پایین اومد پدرم رو که از دست دادم خانوادم همه افسرده شدن فامیلا حرف زیاد میزدن مشکل نفس تنگی پیدا کردم بخاطر اعصابم و..

خلاصه خیلی پرخاشگری میکردم کسی هم منو درک نمی‌کرد 

در یخچال رو شکوندم پارچ رو خرد کردم در حموم رو لگد زدم و شکوندم و... به مامانم بی‌احترامی می‌کردم و یه جا بند نمیشدم مامانم هم اجازه نمی‌داد جایی برم و اگه جایی میرفتم کتکم میزد نه من بقیه رو درک میکردم و نه بقیه منو درک میکردن 

تااینکه کم‌کم بزرگ شدم درس خوندم رفتم سرکار عاقل شدم و شرمنده‌ی اشتباهات بچگی.. الان جونمو هم برا مامانم میدم و از گل نازک تر بهش نمیگم 

اولین حقوقم رو دادم طلا برا مامانم خریدم 

خداروشکر که گذشت 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792