یه برادر شوهر مجرد دارم ۳۶ سالشه..یعنی تا قبل این ماجرا میگفتم این فرشته س و اصلا مثل بقیه پسرا نبست
البته پیشش محجبه ام و حتی دست هم نمیدیم
چند وقت بود شبا ک انلاین بودم پیام میداد ک چخبر دخترت خوبه دلم براش تنگ شده..شوهرت چی
معمولا ساعت یک ونیم ب بعد شب
منم معمولی جواب میدادم ک خوبن و خوابیدن...یبار کفت خوشبحال شوهرت خابیده فککنم مجردم خوابم نمیبره اگه ازدواجکنم منم خوابم میبره...
زیاد ب حرفش اهمیت ندادم ...همینجوری شبا پیام میداد احوالپرسی و خیلی هم معذرت خواهی میکرد ک وقتمو گرفته..تا اینکه ی شب همینجوری پیام داد و شروع کرد حرف زدن..کاش منم یه زن خوب گیرم بیاد
من اگه زن بگیرم فک کنم بهم زور بگه
منم گفتم نه خودت خوبی ایشالا ی دختر خوبم قسمتت میشه
بعد گفت ای کاش زنم مثل تو باشه تو خوبی مهربونی و ....
بعد من شب بخیر گفتم
گفت شب بخیر
بعد نوشت
اخه...
چنتا نقطه نمیدونم منظورش چی بود
بعدم چون من کلینیک دارم ازم پرسید لاین ماساژتون فعال شده گفتم نه زیاد مشتری نداره
گفت فقط واسه خانوماس گفتم اره
گفت کاش من بیام منو ماساژ بده
منم از چت اومدم بیرون تونوتیفش دیدم پیام میومد ببخشید منظوری نداشتم
دیگه بلاکش کردم وخیلی هم بهش بیمحلی میکنم
فقط بخاطر اینکه کسی چیزی متوجه نشه توجمع ی سلام میدم
یا عمدا تو جمع چیزی میپرسه کمجبور شم جواب بدم
بعد اونم چندبار اینستا بهم درخواست داده ولی من ردش کردم
چیکار کنم باهاش
ب شوهرم بگم؟؟
انقدرم پرروعه همش ب شوهرم میگه بخانمت بگو ب من ی وقت لیزر بده منم عمدا نمیدم ب شوهرم میگم یادم رفت
ولی باز میبینم با شوهرم هماهنگکرده اومده کلینیک
اینم بگم یبار قبل این ماجراها اومد ب من گفت بین ابروهامو لیزر کن کردم
بعد ی روزم ک خواهرش بود گفت زیربغلمم بزن
منم پیش خواهرش زدم البته رکابی تنش بود
سری سوم ککسی نبود ب خیال اینکه با رکابیه رفتم ولی جلوم کلا رکابیشم دراورد گفت شکمم بزن
اینو ب شوهرم گفتم
گفت عقلش نرسیده و با نو احساس راحتی داشته عب نداره
ولی دیگه من نزدم براششوهرم گفتم خودش میزنه