رهاش کن
بهش فکر نکن
من عاشق یه آقایی بودم
آقایی که از من دور بوذ
از هر حهت
و میدیدم و میشنیدم کسانی که عاشقش هستن و واسه من درددل میکردن
من فقط سکوت میکردم
2 سال بهش فکر کردم
یه جایی گفتم من فقط خوشبختیش رو میخوام
اینقدر دوستش دارم که براش بهترینها رو میخوام
چه با من چه بی من
اونجا بود که رهاش کردم
براش دنبال دختر خوب میگشتم
بهترینها رو زیر نظر میگرفتم
چون مامانش که زن دایی مامانم بود به مامان سفارش کرده بوذ
دوماه بعدش زنگ زدن و از خودم خواستگاری کردن