چهارشنبه عصر بحثمون شد بعد گفت برو خونه بابات پنجشنبه جمعه اونجا باش تا هم تو هم من کمی اروم بشیم
پنجشنبه عصربهش زنگ زدم بیا دنبالم بچه ها تکالیفشون باید انجام بدن باسرسنگینی گفت کار دارم نمیتونم
منم بعد شام بابام گفتم منو برسونه بهشم خبر ندارم
اومدم دیدم خونه نیست دوربینای خونه چک کردم نیم ساعت قبل اومدنم رفته بیرون
به روش بیاری میگه مال دوستمه
خب
شما از خونت نرو دوست داره تنها باشه بره اتاق دیگه
این یک اشتباه بزرگه
منی ک نمیتونم ماشین شوهرمو بگردم 🙄🙄🙄
نباید تا زنگ میزد زنگ میزدی بچه ها یه روز نمیرفتن مدرسه تا فکر‌نکنه تو زندگی میتونه هرکاری کنه شما چون پاسوز بچه ها هستی صدات در نمیاد صبرت زیاده و میتونه بتازونه تا نمیومد نباید میرفتی پادری نباشیم
ساعت 12برگشت من بیدار بودم بعد رفتم نصف شبی ماشین چک کردم ی پاکت سیگار وفندک بود
بعد در شاگر قفل بود در شاگر ماشینمون جوریه که با دست باید قفلشو باز کنی یعنی کسی باهاش سوار نشده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز