اولا که اسمش، چهره ش، شغلش و هرچی بهش ربط داره ممکنه برات تکرار شه یا شبیه ببینی یا به خاطر فعالیت های مغزی و چرخه های یادآوری و فراموشی خوابشو ببینی
دوما که خاطراتتون، حرفاش، آرزوهاتون، آرزوهاش و قصدش، اینکه چطوری شروع شد و ادامه پیدا کرد و تموم شد
سوما هرچی مونده، یادگاریه، کادوئه، عکسه ،چته، بچه س، یه درده یه چیز خوب و کاربردیه یا آشناهای مشترکه، یه سری بدبختیه که اون تو رو باهاش تنها گذاشت و... یا آزاریه که داره میرسونه یا تهدیده که کرده و...
اینا اگه تو با منطق و عقل و خیلی چیزای دیگه و با کمک خدا و توکل و توسل و نذر هم خودتو نجات داده باشی، باز هم هستن.
اول از همه، نباید با قصد مبارزه بری سمتش
اینا پیشنهاده
بذار بگم چطور باهاش برخورد کنی
در واقع یه گفتگو بین خودتو فکرته
انگار فکر تو یه هویت داره
فکره میاد، میگه که : عه یادش بیفت!
تو میگی: من طبق تموم فکرام و تموم تحلیلام به فلان نتیجه رسیدم و الان در حال حاضر دلیلی نمیبینم این پرونده رو باز کنم مجدد. ای فکر! تو. خیلی محترمی! میشه دلیل منطقیتو بگی که چرا الان باید تمرکزمو رو این موضوع بذارم؟
فکره: به فلان دلیل
تو: اگه منطقی بود آره اوکیه ، اگه نه، میگی منطقی نبود و برو
بعد این فکر چند بار با ظاهر های مختلف میاد مثل داستان بز بز قندی و بچه هاش و گرگ ناقلا. یه بار میگی دستتو نشون بده، دست آردی نشون میده و...
در کل هی فکره میاد، توئم ردش میکنی میگی فکر عزیز اگه حرف جدیدی دلیل جدیدی داری بگو سراپا گوشم ولی اگه نه مزاحم نشو
اینطوری خودتو از هرچیزی نجات دادی علی الخصوص وسواس فکری. که در کنار نذر و توسل و توکل و کمک خواستن از خدا ، واقعا بهش نیاز داری.