۶ماهش اصن ی شب نمیخوابه
ارزوم شده ی شب خوابیدن دیگ شب کمیشه تن وبدنممیلرزه امشبمقراره چجوری بگذره
ولی خدای دیشب یکی از بدترین شبهای عمرم بودم پسرم نصف شب سرفه شدید میکرد پاشدم بهش شربت بدم دیدم تبش بالا پاشویه کردم میلرزید از سرفه شدید بالا میاورد اصن مردموزنده شدم شوهرمخونه نبود دخترم گریه میکرد نمیدونستم کدومشون باید بگیرم بالاخره شیر زردچوبه درست مردم داغ داغ دادمپسرمخورد سرفش بنداومد یکمتبشمپایین اومد ۴صب خوابید دخترم فقط باید سرپا باشم تا بخوابه خیلی خسته بودم هرکار کردم نمیخوابید بالاخزه ساعت۷ونیمدخوابید ومنتا۹خوابیدم دوبارم این دوساعت بیدار شد شیر خورد😣😣😣
میدونم الان بعضیا میگن خودت خواستی و امادگی نداشتی ننیاوزدی ولی واقعا بعضی وقتا زندگی خیلییی سخت میشه
انقد دخترم بعلم راه بردم دیشب ک بخوابه هی تکونش میدتدم دستم رگ ب رگشد ی دفعه هم درد میکنه همکبود شد
پلی واقعا حاضرم گریه کنن اذیت کنن مریض نباشن