خانم های متاهل

دوستا خواهش میکنم راهنماییم کنین، چی کار کنم، میاین تاپیک آخرم

خیلی شبیه هم بودیم از نظر موقعیت اجتماعی و تحصیلی  خانواده ها پسندیدند بعد اختلافات فرهنگی دو تا خانواده و طولانی بودن مسیر فاصله ی ۱۲ ساعته وسط اومد شروع کردن مخالفت  ولی آخرش کوتاه اومدن  گاهی همچنان پشت هم حرف پرت میکنن ولی الان هر دو قبول دارن که باهم خوب ساختیم

اگر خانواده ها تعصب نداشته باشن که چون دوست بودین مخالفت کنن

اگر دلیل منطقی برلی مخالفت داشتن مثلا خانواده طرف فرهنگ متفاوت شرایط،مالی ...‌‌‌حتما گوش کنید

خانواده طرف بسیار مهمه

فرهنگ متفاوت بسیار مهمه

شرایط مالی و کاری مهمه

صرف عشق و عاشقی زندگی پیش نمیره

وای چه بد

بابام مخالف بود شوهرم اینقد سیریش شد 

تا بالاخره کار خودشو کرد 

صبح اول میومد در خونه ما بعد میرف سرکار 

همه همسایه ها فهمیده بودن🤣🤣🤣🤣

ارزششو داشت طرفم

خوشبخت باشین

هیچی بابام ک‌اصلا نمی‌دونست دوستیم ولی مادرم میدونست نمی‌دونم مامانم چی گفته بود ب بابام فک کنم گفته بود مامان پسره رفته اونجا ک من کار میکردم از من خوشش اومده و خواستگاری کرده برا پسرش بابامم با من حرف زد گفت تصمیمتو گرفتی دیگه گفتم آره بعد بابام گفت حقوق پسره کمه تو ب کم راضی میشی گفتم آره میشم شوهر کمه میفهمی 🤣🤣😂الآنم ک الانه رفته ب مامانم اینا گفته اونام تا چند ماه بعد عروسی هعیی میگفتن آرع رفتی ب بابا گفتی شوهر کمه و فلان من از خجالت آب میشدم بخدا نمی‌دونم واقعا اون لحظه چم شده بود ک اون حرفو ب بابام زدم بعد رسیدیم سر مهریه من گفتم سال تولدم اونا میگفتن نه ما فقط ۱۰ تا سکه  می‌زنیم بابام برگشت گفت ما تو خانوادمون رسمه ۱۱۴ تا اگه اوکی هستید ک تشریف بیارید اگه نه شمارو ب خیر و مارو بسلامت اونام قبول کردن و این شد ک ازدواج کردیم

سلامت باشین قشنگم همچنین

بدک نیست

 خداروشکر تو این ۱۰ سال هر روز از روز قبل بیشتر میخوامش 

چشم بسته وارد رابطه نشو ببین پشتوانه مالی داره یا با عرضه هست یا نه و اخلاقش با خواهر و مادرش چطوره

هفته ای چندبار بامادرش وشیرینی میرفت پیش فامیلمون که واسطه شه به حدی که وقتی پدرم راضی شد پسرفامیلمون ناراحت شده بود که دیگه نمیاد شیرینی بیاره🤣