بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود؟
آخر شدی شهید در این کربلا تو هم
آیینهای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بیوفا تو هم
چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنهای که دهان باز کردهای
چون دیگران بخند به غمهای ما تو هم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود، داد
چشمانتظار باش در این ماجرا تو هم
🌅 فاضل نظری