2777
2789

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران


ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران


رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران


می‌روم تا که به صاحب نظری باز رسم
مَحرم ما نبوَد دیده ی کوته نظران


دلِ چون آینه ی اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بی‌خبران


دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاری‌ست ز سر حلقه ی شوریده سران


گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران


ره بیدادگران بخت من آموخت تو را
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران


سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بوَد عاقبت کار جهان گذران


شهریارا غم آوارگی و در به دری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران


🪐 شهریار 

چه غریب ماندی ای دل :)

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز