وای خدا انگار من تو یکی هستیم بخدا منم دو روز پیش خواهر زادم عکسم درست کرد با هوش مصنوعی فرستاد تا باز کردم نمی‌دونستم چیه یهو زار زار گریه کردم حس غریبی بود هر روز هر شب دارم با گریه میگذرونم میگم اون موقع حامله بودم قرص می‌خوردم دورم شلوغ بود الان انگار تازه فهمیدم بابام نیس انقد بابام دختر دوست بود دلم کباب میگم خدا میزاشتی بچه منو ببنه حداقل 😭😭😭آره خدا خودش از دل ما خبر داره من فقط آتیش که جیگرم میسوزونه یعنی تو بارداری عکس بابام بهم می‌دیدم قلبم تیر میکشد دبگه نفسم بالا نمیومد دکتر بهم گفته بود فشار بهت میاد ماهیچه قلبت بزرگ شده یعنی همه روزا حاملگی تلخ گذشت اما گذشت همش خودم با ختم قرآن سرگرم میکنم میگم شاید اینجوری برای بابام فایده باشه
😭😭😭😭😭دقیقا بخدا من روزای اول شوک‌بودم لحظه ای ک بهم‌خبر دادن فقط یادمه چندتا جیغ کشیدم بخدا دیگ‌یا‌م‌نمیاد هیچی کامل شوک شدم برااخرین بار رفتم ببینمش اصن ی قطه اشکم‌نمیومد فقط نگاه میکردم بهش براش قران میخوندم ابجیم غش کرد همه جیغ میکشیدن من خیلییی اروم خم شدم واش و‌لوسیدم اصن ی قطره اشکم‌نمیومد‌همش فکر‌میکردم‌مگه میشه یعنی دلم برا بابام نمیشوزه همون‌موقع هم‌تاپیک زدم گفتم الان میخوایم بریم تشییع بابام ولی چرا اصن گریم نمیاد شوک‌بودم واقعا ولی از بعد۷دیک‌انگار کم‌کم‌حالیم‌شد االان از بقیه خواهرتم خیلی بیتابترم جون‌اونا اونروزا خودشون‌خالی کردن من نه😭😭
