هفت سال تمام به هردری زدم از خدا خواستم گره از مشکلم باز کنه نکرد هرچه التماسش کردم دعا خوندم کمکم ک

منم پنج ساله همینم نمیزارن ب کسی ک دوستش دارم برسم خدا هم کاری برام نکرد حداقل فراموشی حداقل آرامش... شما مشکلت چیه گلم 

من چندسال پیش نظر شمارو داشتم بعد که کاملا ناامید شده بودم یهو ورق برگشت،میدونی باید اون زمان تعیین شده بگذره،باید وقتش برسه....منو که خدا قشنگ کوبید دوباره از نو ساخت وای چه روزایی بود 

دقیقا مجزه زمانی رخ میره که قتی به جایی رسیدی که ازت کاری بر نمیاد دیگه ،یه جور به بالاترین حد تسلیم،بچه ات مریض شده کاری از دستت دیگه بر نمیادگره کور خورده زندگیت

برای تو که:غصه داری ازدواجت بهم خورده

میگی میخوام تموم کنم خودمو دویستا قرص!

به یک جایی میرسی میگی یک لیوان آب دیگه نمیکشم!!!یه لحظه استُپ...انجام ندی همین جا دقیقا همین لحظه!تو همین لحظه آخری

اگه این چرت و پرت ها رو بزاری کنار فقط سرت رو بگیری بالابگی خدایامن به تو توکل کردم هر چی میخوای رقم بزن من هیچی نمیگم سرم پایینه میگه وظیفه منه خداست که دست بنده هام رو تو این لحظه بگیرمو در همین لحظه۹۹ درصد از معجزه ها اتفاق می افته...بزار یه رازی رو امشب بهت بگم حالا میگی اینی که میگی چی هست...

چقدر ساده بود...من بهت نمیگم 99 درصد

میگم صد در صد کارت درست میشه با اون دلی که ترک خورده انجام بشه!به اینجا رسیده باشی تو بدترین حال زندگیت بشین یه گوشه ای دور از همه بشین گوشه ادارتون بشین گوشه مدرستون بشین کنج اتاقت فقط و فقط۱۰ ذکر صلوات نذر امام زمان کن!

بگو آقا جان به فریادم برس

اینو بدونیدوظیفه امام زمان در دوران غیبتشون 

فریاد رسی از شیعه هاشه

مطمئن باش یه بار امتحان کن...یکی رو می‌فرسته سراغت کارت انجام میشه...

عزیزم💔 

واسه نرسیدنتون باور کنید حکمتی هست من ۱۳ سال پیش تجربش کردم الان بجایی رسیدم که میگم کاش برگردم به عقب اون آدمو کلا از زندگیم حذف کنم،آدمی که اونموقع میگفتم اگه نباشه من میمیرم.... 

برای فراموشیتونم باید بگم گاهی وقتا این خودمونیم که نمیخواییم فراموش کنیم این خودمونیم که به غم و غصه عادت کردیم شده جزئی از زندگیمون و نمیخواییم از دستش بدیم،من وقتی افسردگی داشتم و تحت درمان بودم مثلا یه ساعتی از روز واقعا حالم خوب بود یه آدم معمولی و شاد میگفتم میخندیدم،بعد یهو یادِ غصهام میوفتادم دلم تنگ میشد واسش دوست داشتم بهش فکر کنم گریه کنم،واقعا دوست داشتماااا انگاری عادت کرده بودم هر روز بهش فکر کنم و غمبرک بزنم،کاملا دستِ خودم بود که غمگین باشم یا نه

تو رو خدا دعا کن برام فقط آروم شم 

نزار لحظه ای بینتون فاصله بیوفته....من دیروز یه متنِ قشنگی خوندم که میگفت،بعد از غروب کربلا که اصحاب امام حسین به سمت شام حرکت میکنن تو مسیر حضرت رقیه از کاروان جا میمونه هیچکسهم حواسش نبود تا اینکه سر امام حسین که رویِ نیزه بود از دستِ سرباز میوفته روی زمین،هرکاری میکنه نمیتونه نیزرو بلند کنه تا اینکه امام سجاد میفرمایند به سمتی که چشمهای امام حسین نگاه میکنه توجه کنید،دنباله نگاهو میگیرن میبینن میرسه به آخر کاروان حضرت زینب میره دونه دونه بچهارو صدا میزنه تا میرسه به حضرت رقیه و میبین نیست بعدهم میرنو میارنش.....بعد هم کاروان به راهش ادامه میده... 

شما ببین سرِ روی نیزه وقتی حواسش به همه چی هست بعد از ما غافل میشه بنظرت؟ 

ما همه براش مثل حضرت رقیه ایم 

آروم میشی عزیزم،سوره یاسین با صدایِ عبدالباسط تو اوج افسردگیم برام مثل معجزه بود اولاش فقط گوش میدادمو اشک میریختم،بعدش دیگه شد یه مُسکن... 

گوش کن شاید حالِ دلت خوب شد

انشالله