2777
2789
عنوان

دعوای برادر شوهرم و جاری زاعو

| مشاهده متن کامل بحث + 280 بازدید | 22 پست
حق با شوهرت .اون زندگیش رو هواس شما دنبال انتقام چی هستی بنده خدا

اخه برادرشوهرم اجازه نمیده خانمش با من صحبت کنه کلا خیلی رو مخه ، دنبال انتقام نیستم ولی نمیخام شوهرم جور داداش بدجنسشو بکشه 

طولانی نوشتم نگید قطره چکونی و از قبل تایپ میکردی و ..

راست میگه شوهرت

بخاطر اون بچه

واقعا اگه کاری از دستش بر میاد دریغ نکنه، عجرش پیش خدا محفوظه

ولی بعدش باز دوباره طبق روال سابق در ارتباط باشید

چرا همش منفی های زندگیتو میبینی؟ میدونی خودت و ذهنت باعث پرورششون میشی؟ از این ببعد بگرد دنباله مثبتها و بخاطرش خدارو شکر کن، اونوقت منتظر اتفاقای خوب باش💜

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


ام الفساد خواهرشومه از تهران رفته اونجا دعوا راه انداخته صد رحمت ب مادرشوهرم

ایشالله ب درد بی درمون دچار بشن 

مادرشوهر خارشوهر منم اوایل ازدواج شوهرم پر میکردن

خلاصه بعد ها جاریای دیگم اومدن کلن بی خیال ما شدن

حالا با جاری دومیم اینجورن..بنده خدا تا میخواد بره خونه باباش

مادرشوهرم برادرشوهرم پر میکنه که چرا رفته چرا خونه ما نمیاد تن تن چرا اله بله ..وای داداش شوهرمم انقدر احمقه ب حرفشونه

شوهرم بخاطر گذشته میگه میدونم اشتباه کردم نفهمیدم

داداشمم خودش باید بفهمه ....خلاصه من رفت آمد کلن ندارم

آخرین بار ۳ ماه پیش فوت پدرشوهرم بود مجبوری رفتم ک اونم دعوا شد و دیگه کلن چهلمشم نرفتم ..خاهرشوهرم و مادرشوهرم کلن با هم میوفتن قشنگ پسراشو از راه بدر میکنه و با زناشون بد میشن

الانم کمکت جاریت کنین برادرشوهرت تصیحت کنین 

اخه برادرشوهرم اجازه نمیده خانمش با من صحبت کنه کلا خیلی رو مخه ، دنبال انتقام نیستم ولی نمیخام شوهر ...

ببین گلم بنظرم شما اصلا خودتو بد ماجرا نکن همونجوری ک برادرشوهرت رفتارشه رفتار کن اما.شوهرتم خواست کمکی کنه بخاطر اون بچه جلودارش نشو.

جاریم دوست داشته بره خونه مامانش

پس باید از قبل با منطق با شوهرش هماهنگ میکرد و در آرامش رای شوهرشو به نفع خودش عوض میکرد 

گاهی ب نظرم نصف مشکلات از بی سیاستی خود زن هست 

اونوقت خواهر شوهر مادرشوهر نمی‌تونستن دخالت کنن

عروسش تک دختره خب مادرش آرزو داره بعد اصلا رسیدگی مادرشوهرمو قبول نمیکنه

هیچ کس مادر نمیشه من بعد زایمانم دو هفته خونه پدرم موندم مادرم خیییلی بهم رسیدگی کرد بعد دوهفته رفتم خونه مادر شوهر (پیش اونا زندگی میکرد) همین رسیدم گفت خونه کثیفه تمیزش کن  ناهار نخوردیم درست  کن برامون با آنکه دخترش مجرد بود ولی اصلا نمیزاشت اون کار کنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز