حدس میزدم یه سرِ این ماجرا به مسائل کاریش برگرده
و چقد خوبه که متوجه شدی و الان درک بهتری از رفتار همسرت داری و خیلی روش حساسیت بخرج نمیدی
هضم کردن همچین رفتارایی برای مردا سخته
مخصوصا همسرشما که فکرکنم خیلی تو موقعیت اینچنینی قرارنگرفته و همیشه مورد تایید اساتیدش بوده
حالا این تحقیر و تضعیف بشدت سنگینه برای همسرت و تا موقعی که اوضاع کاریش به روال قبل برگرده رفتارش مثل یه موج بالا وپایین میشه و ثابت نیست و شما باید صبوری کنی تا این برهه رو پشت سر بذاره
خیلی برام عجیبه٬ همه ی موقعیتایی که برای شما پیش میاد برای من قبلا پیش اومده
و این تشابه خیلی برام جالبه و دوست دارم بگم تا بدونی این موقعیت گذراست
همسرمنم یه دوره ای بشدت تحت فشار بود ازسمت بالادستیاش
اذیتش میکردن٬ مدام گیر میدادن٬ بهانه های بنی اسرائیلی میاوردن پیش همکاراش تحقیرش میکردن به معنای واقعی داشت خورد میشد
هم شخصیتش هم غرورش اونم چرا؟
سر لج ولجبازیِ یچیزِ بیخود یه سوتی از همسرم گرفتن و انقددد اذیتش کردن که کلافه شد
وقتی میومد خونه کم حرف بود مدام فکرمیکرد٬ ذهنش درگیربود و دلش نمیخواست بامطرح کردن مسائل کاریش منو ناراحت کنه
و اینکه قطعا دوست نداشت رفتار بد بالادستیارو به من بگه بلاخره مرده و غرورش
من خیلی ملایمت بخرج دادم و صبوری کردم
حوصله ی هیچکس وهیچ جارو نداشت حتی حوصله ی دخترمونو
گاهی اوقات تحریک پذیربود گاهی افسرده و ساکت
بعد ازاوناست که سریع صورتش قرمز میشه
یوقتایی انقد فکرمیکرد که صورتش کبود میشد و من میدونستم کاری ازدستم برنمیاد
یکی از اذیتاشون این بود که تایم کاریشو زیاد کرده بودن
دم به دقیقه حتی برای مسائل پیش پا افتاده که به همسرم مربوط نمیشد وقت وبی وقت شب و نصفه شب میبردنش سرکار
این رفتارای شکنجه طور و کمبود خواب و استراحت و ازهمه مهمتر خیالی که راحت نبود وروحیه ای که افسرده بود
(الان بااینکه تایم کاریش زیاده ولی چون از همکارا و اطرافیانش تو محل کار راضیه اصلا اذیت نمیشه چون روحیش خوبه و ازنظر روانی تحت فشار نیست)
همسرشما تحت فشار همه جانبه ست٬ سختیای رزیدنتی و لجبازی اساتیدی که فشار مضاعفی بهش داده و کم طاقتش کرده.
صبوری کن بهش محبت کن٬ داره روزای سختی رو میگذرونه
من روزای سخت همسرمو دیدم و میدونم چقد همسرت تحت فشاره.
بهت قول میدم میگذره٬ قول میدم.