2777
2789

اقا من یه حرفی میزنم شما قضاوت کنید 

ما قرار بود بریم جایی ۳ تایی من و مادرم و خواهرم 

بعد خواهرم چون سرکار میره و ماشین دستشه 

زنگ زد گفت خیلی لحن سریع که اماده این بیام من دارم میام 

منم گفتم بابا یه دقیقه صبر کن 

گفتم ما حاضر شدیم زنگ میزنم 

بعد نیم ساعت کارامونو کردیم و گفتیم بریم 

من بهش زنگ زدم 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


2805

خلاصه بعدش دیگه زنگ زدیم گفت میام میام و ...

من گفتم مامان این میخواسته با همکاراش جایی بره و زنگ زده ما حاضر نیستیم رفته الان میاد 

خلاصه اومد بعد گفت نه داشتم میومدم و اینا 

حالا اینکه بره بگرده با همکاراش خوبه 

اما یه همکار داره که دختر قابل اعتمادی نیست و خواهرم لجباز با اون میگرده

من زمانی که باهاش کار میکردم 

دیدم این دختر رو 

از لجبازی مارو میزاره تو عمل انجام شده 

و اونو اورد تا دم در خونمون و دختره برای منم دست تکون میده 

منم صبر کردم تا شب ک اومدیم خونه هیچی نگفتم 

بعد بهش گفتم ببین من یه چیزی میحوام با دوستات بگرد اما هر موقع اون دختره بود منو همراه نکن و بهم اطلاع بده که من نیام 

خلاصه دیگه شروع کرد اره من دیگه جمعه هامو با اونا میرم و فلان و اینا 

منم واقعا ناراحت بودم گفتم برو 

من راجع خودم حرف زدم نه ارتباط تو 

مامانمم وابسته اونه همش حمایت اونو میکنه 

تا نصب نشستن پشت من حرف زدن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792