هرکسی ب ی نحوی بدبختی داره
دنیا دار امتحانه همینه ک هس چیکار کنیم
منم بزور و کتک مجبورم کردن ازدواج کنم تو سن کم با مردی ک ۱۰ سال ازم بزرگتره و با خونوادش ی لشکر ادمن تو ی خونه زندگی کردم بماند اونجا هم چقد عذاب کشیدم الانم عین شما وسواس و افسردگی دارم شوهرمو کلافه کردم خونوادم داعشی شدن البته فعلا افکارشون خونواده شوهرمم میخان سر ب تنم نباشه هیچکسو ندارم غیر از خدا شوهرمم ازم خسته شده چون زودرنج و افسرده شدم