منم دیقااا از بچگی ما اون موقع ها ۱۰ سال بیشتر میگذره ما خونه مادربزرگم اینا یه خونه داشتیم بغلشون آشپزخونه و سرویس بهداشتی اینا مشترک بود بابای من ۷روز بود۲۱ روز نبود همچین چیزایی من وقتی بابام بود هر شب با هم میرفتیممسواک میزدیم و وقتی هم که نبود با مامانم
همیشه این خاطرع تو ذهنم هست که چقدر شبایی که بابام بود به من خوش میگذشت و کیف میکردم تو آسمونا بودم