در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
امشب قرص اذیتم کرد رفتم بیمارستان دکتر بهم پروپرانولول داد
جامم عوض شده
دم ب دقیقه هم دستشوییم میگیره
پریود هم باید بشم درد دارم
دارم سیاه ترین روزای زندگیم رو میگذرونم دیگه نفس های آخرمه تورو خدا برام دعا کنید و سوره توحید بخونید شاید زندگیم درست بشه و حال و هوام خوب بشه💔🥹نیازمند انرژی مثبت هایی هستم که شما دوستای گلم برام میفرستید😭🤍
هرچی که هست بدون ارزشش رو نداره هرچند خودمم الان ناراحتم ولی خب وقتی ۱۰۰ سالت شد دیگه هیچی اهمیتی نداره بیخیال
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت