خب اون ک شما رو تنها میزاشت میرفت پیش خانوادش چرا وقتی مریض شد نرفت پیش همونا تا بهش دارو بدن
بعدم حالا شوهرت گاوه خواهر مادری میگفتی میومد یکم مراقبت میکرد ازت برا چی بچه تو از بین ببری میدونی من چقدر برا داشتن اون بچه ای ک تو از بین بردی دارم اذیت میکنم وتلاش میکنم چقدر هزینه میکنم؟ خدا ی نعمتی رو بهت مفت مجانی داد قدر نمیدونی بخاطر شوهره گاوت ک هنوز نمیدونه وقتی کسی رو بوجود آورد باید درمقابل مسول باشه از بین بردی
ی بار رک به مادرشوهرت بگو پسرتو از شیر بگیر ک بتونم باهاش زندگی کنم
الانم پاشو برو اورژانسی جایی بلکه بتونن برا بچه کاری بکنن
دلت برا خودت وبچه بی گناهت بسوزه نه اون شوهر لندهورت ک فقط طرزتهیه بچه رو یاد گرفته مگه خونه ننش حلوا قسمت میکنن ک همش اونجاس حال‌ام بره ننش بهش دارو بده میمیره مگه
تا وقتی خوبه ور دل ننش باشه حال بدیاس رو بیاره برا تو
پاشو برو اورژانس بیمارستان
اتفاق بدی نیست که دلت سوخته.
ببین بهش محبت کن.
بیشتر مردها ایثارشون کمتر از زنهاست، مگه اینکه در بچگی تربیت درست شده باشن در همین زمینه. ولی حتی اگه مادر بهشون یاد نداده یا از رفتار پدرشون با مادرشون یاد نگرفتن، به‌مرور باز هم میشه کمی بهشون یاد داد چطور رفتار کنن. به مردها چیزی که میخوای رو باید صریح بگی. غیرمستقیم رو متوجه نمیشن. صریح باید گفت برام آب‌نمک درست میکنی بیاری؟ بهت یاد بدم میتونی سوپ بذاری؟ حالم بده امروز تو میتونی کارهای منو انجام بدی و... صریح و البته با لحن نرم و ملایم.
کمکم تا حد زیادی درست میشن.
خبر ندارع و قرار نیست خبردار بشه ۱۰۰ بار بهش گفتم هماتومم بزرگ شده یه ذره کمکم کن بخدا قسم هیییچ کاری نکرد یخچال رو جابجا کردم نگفت نکن چند روز پیش مریض بودم بدترین حاااال سرماخوردگی شدیدددد با استراحت بارداری به والله تنهام گذاشت و با خانواده خالش رفت شهر دیگه نصف شب برگشت روز بعدش کادر خواهرش و برد بع والله قسم روز بعدش خودم پاشدم برم دکتر گفت می‌برمت به خداوندی خدا قسم باهام نیومد تو مطب یهو تو مطب هم بودم زنگ زد گفت اگه کارت طول می‌کشه من برم خودت برگرد میخوام برا مامانم برم نون بخرم آخه من چی بگم ازین همه درد و بی اهمیتی برای شوهرم
