امشب زنگ زد خیلی عادی جانم و... بعد میگه ناراحتی هنوزم . بعد میگه من اصلا یادم نیس برای چی بحث کردیم !!!!!!
امشبم خیلی معمولی باهاش حرف زدم اصلا یه کم گرمی و محبت نبود تو حرف زدنم .... بره حالشو ببره ، خیلی مغروره ، نه گردن میگیره نه عذرخواهی بلده 😀 خستم کرده بخدا فقط شوخی شوخی ماسمالی میکنه قضیه رو
والا من که هر بار خواستم حرف بزنیم ولی میگه تو مظلوم نمایی میکنی ، تو از خودت خوب تعریف میکنی باشه تو فرشته ای و ... من بدترینم تو جهان ، میگم من میترسم حتی بهت اعتراض کنم یا بگم ناراحت شدم چون تو بجای اروم کردنش بیشتر از من ناراحت میشی .. باز میگه پس شدم ادم ترسناک ...اصلا یه وضعیه نمیتونم باهاش صاف و صادق حرف بزنم . نگرانم آینده چیکار کنیم؟
تا بحث سر چی بوده باشه
خب شاید بعضی وقتا کش ندادن مطلب درست باشه بعضی وقتا حرف زدن
اگر بخوای تو هر بحثی خودتو لوس کنی ناز کنی تا جایی نازت خریدار داره بعد دیگه همسرتونم بی تفاوت میشه
و دیگه براش بود و نبودت مهم نیست
بعدم حرف زدن تا گله کردن و توقع محبت داشتن و.. فرق داره
باید بتونی حرفا رو مدیریت کنی
شما میخوای گریه کنی ناز کنی ایشونم هی معذرت خواهی
این روش درست نیست
