ما مادرا ازجمله خود من شده از لباسم از غذام از پولی ک کنارگذاشتم میگذرم تا باسوپرایزی ک دوسداره خوشحالش کنم
شده غرغرای شوهرمو بابت پول خرج کردن واسه دخترم به جون بخرم که اون بارکنکای هلیومی ک دوسداره بخرم تاحدامکان براش از غذاهایی ک دوس داره میپزم و همیشه باهاش با هرسختی که هست درساشو کارمیکنم با وجود بچه کوچیک با کاردستی و خلاقیت درس رو جوری یادش میدم ک اساسی بره تو حافظه اش و اینا ۹۰ درصد هزینه و حوصل و وقتمو میگیره
خلاصه بچه مه ولی با دل وجون و عشقم براش انجام میدم
ولی با پدرش یکی میشن یه وقتایی دلم بدجور میشکنه
مثلا داشت چایی میخورد من یه چیزی گفتم خنده دار اونم خندید یهو پرید تو گلوش بوجور . گریه کرد باباش انقد سرمن غرزد و عصبی بود میگفت بمن درست رفتارکن ...
خیلی دلم شکسته اصلا انگار یه لحظه غریبه شدن برام
دوستان نمیخوام دلنازک باشم واقعا نمیخوام اینجوری ناراحت بشم
من آدم پوست کلفتو ترجیح میدم ولی خودم بعضی وقتا کم میارم🥲😢🥲😢🥲😢🥲
درددل🫂❤️