هیچ وقت بی راههه نرفتم ــ یک خانواده سخت گیری داشتم که فقد دلم میخواس فرار کنم ـ
سه چهار ساله ک جدا شدم هیچ کسی تو زندگیم نبوده خیلی کمبود محبت دارم و دلم میخواست درست زندگی کنم تا اینکه یه آقای اومده تووزندگیم نمیدونم چکار کنم ـ ازراین ک هی حالمو میپرسع و خیلی راهنمایم میکنه خوشحالم ـ هیچ حرف رکیک و زشتی برام نزده ــ
مثلا امروز میگ اگر اعتماد دارری بهم بهم خبر بده تا پیشنهاد بدم ــ
ـ گفتم اعتماد ندارم ــ بعد گفت میخام ببرمت اسب سواری میدونم ک دوست داری ـ
من گفتم اخلاق منو میدونی که
طرف گفت ک شاتس ندارم من میخلم فقد تورو خوشحال کنم ـ همش میگی ن ـ جیا تو خوشحال میکنه؟
چی دوست داری؟
ــ هی حالمو میپرسه
مطلقه ام و یک دختر دارم ـ بنظرتون بهش فرصت بدم یا تموم کنم قصدش هم شناخته من۲۶ اون۳۵