2777
2789
عنوان

داستان مریم و داراب

652 بازدید | 6 پست

تواون سالها بیایبونی بود توخاک های داراب.بیابونی بی اب و علف ...کسی نبود جز چند خانوار بعد کلی کارکردن کندن یه چاه اب-درکنارهم کردن زندگی رو اغاز بعدمدتی دعاهاشون براورده شد زمین هاشون بارور شد خرما سیب و بادام های کوچک شدن اغاز بازار کوچک کشت پنبه نخ ریسندگی .روسری پوشیه وشال کوچک.بابا باد و ننه صحرا تو اون سالهاازدواج کردن .مدتی گذشت صحرا مادر شد یه دختر کوچیک اسمشو گزاشت مریم .مریم بزرگ شد با دار قالی همیشه افسرده بود تاروخالی غمگین میپرسید از مادرش صحرا که تو کل دنیا همین داراب رو داریم .این سوال بود توی ذهن مریم توی داراب نبود به شکل مریم -مگه انتهای رویا دارابه همه فکر میکنن دنیا دارابه.گذشت وکشت پنبه نخ ریزی بارور شد کدخدا با فکر تاجرات پارچه دستور داد بکنن باز مر رو .کم کم این طالاب  دارار تبدیل شد ب یه ایلاق داراب مالکین اطراف با خریدن ملک صاحب زمین و هم پیمان داراب .چکاو قد بلند فریبنده پسریکی از ملاکین کوهستان حسادت پسرای توی داراب و حسرت دخترای زیرپوشیه اخرای هفته تو تعطیلات کوه داراب درحال گشتن بود .شاید بهترین پاسخ سوال مریم بود .چراقدتون بلنده-چرانگاهتون باماپراز فرقه .چیشد که شدید مسافر داراب چی میگذره پشت کوه مجاوره داراب چکاو تواین گستره تنها درگیر مریم شد و لکنت حرفاش بین این عشق یه دره فاصله است.بین پسرکوهستان ودخترصحرا وقتی که مریم میکشه نفس شرم دختر رو میکشه عقب .مریم توی فکرش از ترس کدخدا دور پرنده عشقش میکشه قفس .هروز همین بود پاشو پس میکشید .چکاو نقشه ای از هوس میکشید. یامیای بامن سمت کوه های وحشی یا به کد خدا میگم دارم موهای بریدتو فردا تو بازار یه جنجال بود راه افتا ده بود خبر بی عفتی دخترصحرا .چکاو ایستاد باچند تار مو .قلب مریم یه کوچه چپید .برا مدتی خونه نشین شد ننه صحراغم تو نگاش بود میگفت این ننگ بایدازما جداشه..مادر نگام کن دامن پاکه اون موهای من نبود موهام سرجاشه......موهام سرجاشه..تاکه ی روز رفت تو بازار و داراب رو صدا زد ..شالش رو برداشت از حجابش دفاع کرد.قصه به اونجا رسید که با حیرت این گستاخی رو نگاه کرد....قشنگ بود بنظرتون....

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز