خیلی دوسش دارم ۶ ماه عروسی کردیم من ۲۲ سالمه اون ۲۴ بحث داشتیم میومدم قهر خودم برمیگشتم خیلی زیاد بیشتر دعاهاتون سر بقیه س نه خودمون دعوا نداریم دیگه خیلی پرو شد دعوای آخریمون سر وام ازدواج بود گفت وامتو بده به پدرم ۶۰ میلیون بخرم گفتم نمیفروشم مال خودمه دیگه گرفت زدم موهام کند تو خیابون همسایه ها به دادم رسیدن اگه خانوادش بگن بکشش هم میکنه این کار رو خیلی حساب میبره ازشون
شکایت کردم چون عریضه نویس نوشت ضرب جرح عمدی اینا داخل خیابون دیگه فرستادن تو شهر شوهرم من اهوازم اون تهران راهی هست پرونده بفرستن شورای حل اختلاف شهر خودم من ک نمیتونم هی برم تهران بیام امروز خالم واسطه کردن بره طلاهام بیاره رفت بهش نداد پدرشوهرم گفت میخایم طلاقش بدیم دیگه نمیخام قلبم گرفته دارم آتیش میگیرم اگه زندگیم خراب بشه نه مادر خودم میبخشم نه خانواده اونو ک همش تحریک مون میکردن وگرنه شوهرم خوبه
خالم معرف بود
من هدفم اینه شوهرم تعهد بده ک دیگه دست روم بلند نمیکنه این اخلاق زشتش هم میزاره کنار برمیگردم سر زندگیم من طلاق نمیخام پدرشوهرم اینا پرش کردن زنی ک وام نمیده میگه وام خودمه بدرد نمیخوره طلاقش بده