باران میبارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جانِ خسته
رَه می سپارد امشب
در نگاهت ، مانده چشمم
شاید از فکر سفر برگردی امشب
از تو دارم ، یادگاری
سردیِ این زمزمه را پیوسته بر لب
قطره قطره ، اشک چشمم
می چکد با نم نم باران به دامن
بسته ایی بار سفر را
با تو ای عاشق ترین بد کرده ام من
رنگ چشمت ، رنگ دریا
سینه ی من دشت غم ها
یادم آید زیر باران
با تو بودم با تو تنها
..........................................
این کلام آخرینت
بُرده میلِ زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی
از سفر ، اما نمیشه باور من
رفتی و کردم صدایت
اما در آغوش شب گشتی تو پنهان
این کلام آخرینت ....
باران میبارد امشب ....