مااومدیم هتل آقاهیچی دیگ شب شده بودساعت ۱شب باهمسرم صحبت های اونجوری میکردیم واینکه صدای ضربه زدن ب باس نممیومد ولی فکرنمیکردم صدااینجوری باشه که بره یه دفعه انگارکه چندنفرکنارمونن غش غش صدای خنده چندتادختربوه اومدحدودا۱۳,۱۴ساله بودن صداشون واینکه بعدخنده به دیوار زدن ومامتوجه شدیم گوش میدادن بعدش همسرم یه زدبه دیوارکه ببینه واقعاگوش میدادن بعدتازدبه دیواراونام درجوابش زدن به دیوار
خلاصه خواستم بگم اینجورجاهارفتین حواستون باشه خیلی صداهازودمیره ومن واقعاخجالت کشیدم تازه ممکن هم هست آشناباشه چون ماتواین طبقه هتل همه ازهمکارای همسرم هستن