2777
2789

من ۱۶روزه زایمان کردم یه هفته خونه مامانم بودم بقیشو اومدم خونه مادرشوهرم گفت مادرت میره سرکار گناه داره بیا اینجا خیلیییم رسیدگی میکنه  خدایی ولی بیش از حد حساسه و دخالت میکنه مثلا گوشی رو میز باشه میاد گیر میده بردار میفته رو سر بچه یا شبا بچه نمیخوابه میگه شیرت سیرش نمیکنه بهش شیر خشک بده بعدا بتونی بذاریش پیش من میخوای جایی بری

یا امروز میگه لباساشو کثیف کرد ملاحفه بنداز دورش بگو من بیام خودت عوض نکن گفتم وااا بالاخره که باید عوض کنم

پوشکم نمیذاشت بکنم میگفت شل میبندی خودم دو روزه دارم میبندم نمیذارم دست بزنه شب اول پس داد گفتم یاد میگیرم چیزی نشده که

هفته دیگه میرم خونه خودم میگه من دلم تنگ میشه باید هرروز بیام

اصلا دارم روانی میشم اعتماد بنفسمو از دست دادمم میترسم با بچه تنها باشم 

وا عوضه تشکرته، ماههای اول همینه بزرگترها کارای بچه رو انجام میدن. نترس سالها وقت داری با بچه بودن و کاراشو انجام دادن

من از سال ۸۸ عضوم فقط کاربری قبلیم رمزش رو گم کردم  

نترس هر مادری روش خودشو برای بچه‌داری داره و حتما توان تر و خشک کردن بچه‌شو داره کارها رو به روش خودت انجام بده بذار دیگران هر چی میخوان بگن یه روز حرفاشون تموم میشه.

و خدایی دارم که در این نزدیکی است.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عزیزم حساس نشو طبیعیه ...نوه اولشونه

از وقتي "فردارا ياد گرفتيم همه چيز را گذاشتيم براي فردا.از داشته هاي امروز لذت نبرديمو گذاشتيم براي روز مبادا.شايد بايد اينگونه "فردا" را معني كنيم فردا روزيست كه داشته هاي امروزت را نداری.پس امروز را زندگی کن، فردا حقيقت ندارد...
2805
وا عوضه تشکرته، ماههای اول همینه بزرگترها کارای بچه رو انجام میدن. نترس سالها وقت داری با بچه بودن و ...

عزیزم من بالام گفتم که حسابی داره زحمت میکشه ولی اعتماد بنفس منو داره میگیره میگه یه بلایی سربچه میاری دلسوز تر از من میخواد رفتار کنه همش میگه کارات اشتباهه

سلام الان ذوق نوه دارن تو هم استفاده کن وسواس نداشته باش کسی قرار نیست جای تو رو واسه بچه پر کنه اون ...

اخه نمیذاره من کاری کنم میگه بچه ریزه یه وقت یه چیزیش میشه همش جلو شوهرم یجوری جلوه میده من نمیتونم شوهرمم میگه بمونیم اینجا

خیلی مادر شوهر خوبی داری خدا حفظش کنه ولی داره ناخاسته اعتماد به نفستو میگیره برو خونت و بگو دو سه ر ...

همین دیگه اعتماد بنفس منو میگیره منم همش میترسم از نگهداری بابا خب بالاخره که باید برم خونمون

اخه نمیذاره من کاری کنم میگه بچه ریزه یه وقت یه چیزیش میشه همش جلو شوهرم یجوری جلوه میده من نمیتونم ...

خوب بمون 

کارهای خونه با بچه آنقدر ها هم که فکر میکنید راحت نیست 

بزار هم تو خوش بگذرون و هم اون از نوه‌اش لذت ببره 

بهش بگو تو یادم بده تا مادرشوهرت خوشحال بشه .

تو  از پیش بر میای خودت میدونی کافیه .

خوب بمون کارهای خونه با بچه آنقدر ها هم که فکر میکنید راحت نیست بزار هم تو خوش بگذرون و هم اون از نو ...

یه دیروز بهش گفتم بچه مال شما من یکساعت بخوابم به شوخی خندیدم رفتم خوابیدم بیدار شدم دیدم شیر خشک درست کرده خیلیم زیاد گفت دیگه بچه منه شیرشم میتونم بدم برو بخواب

اصلا یجوری شدم وقتی اینو گفت

یه دیروز بهش گفتم بچه مال شما من یکساعت بخوابم به شوخی خندیدم رفتم خوابیدم بیدار شدم دیدم شیر خشک در ...

نگران نباش عزیزم 

شوخی کرده 

بچه بزرگتر بشه حساسیت تو کم میشه 

مادر شوهرت هم اولش ذوق داره بعد عادت می‌کنه .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792